دوباره چشم های تو مرا به دام می کُشد
نوشته شده توسط : علی

 

دوباره چشم های تو مرا به دام می کُشد

نگاه خوب و خسته ات چه ناتمام می کُشد

دوباره سرمه دان شب شکسته در دو چشم تو

و عیش و نوش روز را به پشت بام می کُشد

ز دست تیر ناوکت به خون نشسته آفتاب

غزال کوهسار را چه خوش مرام میکُشد

میان تخته سنگها که آب طاقتش کم است

ببین چگونه موج را صبور و رام می کُشد

صبوی هستی ام پر از شکوه انتظار و او

شکوه انتظار را چه با دوام می کُشد

سکوت کن و گوش کن به چشم های آسمان

چه بی بهانه بی صدا تو را مدام می کُشد

تمام دفترم ز توست تمام شعر های آن

ولی چه سود که این خطوط مرا چه خام می کُشد ...

 

__________________

 * * * * ** * * * * * * * ** * * ** * * * * *

 

 

 

 





:: بازدید از این مطلب : 261
|
امتیاز مطلب : 94
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : 10 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
بهرنگ در تاریخ : 1392/4/4/2 - - گفته است :
قلب کوروش شکست و فرشته گریست!
مرا مستبد بدانید، مرا دیکتاتور بنامید ، باز هم حکم میکنم .....

آمده ام تا پس از فیلترینگ آغازی دوباره داشته باشم ...


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: